یه چند تا پست شاد

ساخت وبلاگ
یه چند تا پست شاد میزارم(الکی مثلا شادم)(17)

من هم دایی هستم هم عمو.

خواهر زادم پسره یواش یواش داره صحبت میکنه و دایی رو هم بلده بگه.

یعنی وقتی میگه دایی قند تو دلم اب میشه.اخرشم میکشه می گه دایییی،پدر صلواتی از الان لوس کردن بلده.

منم می گیرمش و بوسش میکنم.

بوس کردنم بلده شیطون بوس کردنی یک صدایی میده بوسش.وقتی هم میگی مثلا دستم اوف شده ،سریع میاد بوس میکنه میگه (خوب)یعنی خوب شد.

خیلی دوسش دارم.خیلی با نمکه و کاراش خنده داره.آبجیم تعریف میکرد تو خونشون بودن، این شیطون ما میوه دلش افتاده بوده.میره یه پیش دستی برمیداره میده به مامانش بعد دست مامانشو میگیره میره سمت چاقو ها میگه جیزز یعنی خودت بردار بعد میره سمت میوه ها میگه بَه.

تا سفره هم پهن میشه میاد میشینه سر سفره.منتظر میمونه که جلوی اونم غذا بزارن.

برادر زادم هم پسره خیلی خوشگله.هنوز زیاد بلد نیس کار انجام بده ولی بلده بگه حسن.یه چیزیم خواست برداره اینور اونورو نگاه میکنه بعد با چنان سرعتی برمیداره ها .

هر دوتاییشون عشقن .اون یکی برادر زادمم خیلی دوسش دارم.هرسه تاییشون عشقن.(45)

داشتم آلبوممو ورق میزدم عکس بچگیامو دیدم.چیچی بودما .خدارو شکر خوشگل بودم ولی...

ادامه هم عکس بچگیای خودمه نمیدونم رمز بدم یا نه.بچه بودم زشت بودم.شلوارمو عشقه.

اوففففففف...
ما را در سایت اوففففففف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smh-crazy بازدید : 113 تاريخ : جمعه 10 اسفند 1397 ساعت: 13:45